کلمه جو
صفحه اصلی

قهقه

فرهنگ فارسی

( اسم ) قهقهه : قهقهی زد ( بلبل ) از سر درد فراق زار نالید از هجوم اشتیاق ...
نام جایی است در ولایت طوس

لغت نامه دهخدا

قهقه. [ ق َ ق َه ْ ] ( اِ ) خنده به آواز بلند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
- قهقه شیشه ؛ کنایه از قلقل شیشه. ( آنندراج ) :
قهقه شیشه طبل کوچ زند
بر سر هوش خیمه اندازد.
محمد عرفی ( از آنندراج ).
رجوع به قهقهه شود.

قهقه. [ ق َ ق َ ] ( اِخ ) نام جایی است در ولایت طوس. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

قهقه . [ ق َ ق َ ] (اِخ ) نام جایی است در ولایت طوس . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


قهقه . [ ق َ ق َه ْ ] (اِ) خنده به آواز بلند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- قهقه شیشه ؛ کنایه از قلقل شیشه . (آنندراج ) :
قهقه شیشه طبل کوچ زند
بر سر هوش خیمه اندازد.

محمد عرفی (از آنندراج ).


رجوع به قهقهه شود.

دانشنامه عمومی

قهقه (مشهد)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان مشهد در استان خراسان رضوی ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان طوس قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

گویش مازنی

/ghah ghah/ خنده ی بلند و ناگهانی

واژه نامه بختیاریکا

( قِه قِه * ) سنگهای کوچکی که بازنده بازی کل برد می نهد تا برنده قطعیت برد خود آنها را هدف گیرد


کلمات دیگر: