کلمه جو
صفحه اصلی

نشا

فارسی به انگلیسی

seedling

عربی به فارسی

نشاسته , اهار , اهارزدن , تشريفات


فرهنگ فارسی

۱ - نو پیدا شدن . ۲ - روییدن رستن نمو کردن . ۳ - پرورش یافتن . ۴ - ( اسم ) نو پیدایی . ۵ - رویش . ۶ - پرورش .

فرهنگ معین

( نشأ ) (نَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نو پیدا شدن . ۲ - روییدن ، رستن ، نمو کردن . ۳ - پرورش یافتن . ۴ - (اِمص . ) نوپیدایی . ۵ - رویش ، پرورش .
(نَ ) [ ع . نشاء ] (اِ. ) ۱ - روییدن ، نمو کردن . ۲ - در فارسی بوته یا قلمه را در جایی کاشتن تا بعد آن را به جای دیگر انتقال دهند.

(نَ) [ ع . نشاء ] (اِ.) 1 - روییدن ، نمو کردن . 2 - در فارسی بوته یا قلمه را در جایی کاشتن تا بعد آن را به جای دیگر انتقال دهند.


لغت نامه دهخدا

نشا. [ ن َ ] ( ع اِ ) بوی خوش یا رایحه و بو، مطلقاً. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). بوی خوش. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نشاء شود. || مأخوذ از نشاسته فارسی و به معنی آن. ( ناظم الاطباء ). نشاسته ، فارسی معرب است که شطری از آن حذف شده ، چنانکه منازل را منا گویند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد از صحاح ). نَشاء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). رجوع به نشاء شود.

نشا. [ ن ِ ] ( اِ ) شامل. ( برهان قاطع ) ( از برهان جامع ). محتوی. ( حاشیه برهان از برهان جامع ). || بته پاره ای نباتات که از جائی به جای دیگر نقل کرده غرس کنند. بته ها که برای نشا کردن از زمین برکنده باشند. ( یادداشت مؤلف ). || نشاسته که از آن پالوده پزند. ( برهان قاطع ). نشاسته. نشاستج. ( زمخشری ). در عربی نشاسته را گویند. کلمه نشا نام عمومی و معمولی نشاسته در مصر است. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). || عمل نشا کردن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نشا کردن شود.

نشا. [ ن َ ] (ع اِ) بوی خوش یا رایحه و بو، مطلقاً. (از اقرب الموارد) (از المنجد). بوی خوش . (ناظم الاطباء). رجوع به نشاء شود. || مأخوذ از نشاسته ٔ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). نشاسته ، فارسی معرب است که شطری از آن حذف شده ، چنانکه منازل را منا گویند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد از صحاح ). نَشاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به نشاء شود.


نشا. [ ن ِ ] (اِ) شامل . (برهان قاطع) (از برهان جامع). محتوی . (حاشیه ٔ برهان از برهان جامع). || بته ٔ پاره ای نباتات که از جائی به جای دیگر نقل کرده غرس کنند. بته ها که برای نشا کردن از زمین برکنده باشند. (یادداشت مؤلف ). || نشاسته که از آن پالوده پزند. (برهان قاطع). نشاسته . نشاستج . (زمخشری ). در عربی نشاسته را گویند. کلمه ٔ نشا نام عمومی و معمولی نشاسته در مصر است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || عمل نشا کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نشا کردن شود.


فرهنگ عمید

۱. (کشاورزی ) قلمۀ درخت که در محل مخصوصی در کنار هم بکارند تا بعد به جای دیگر انتقال بدهند، بوتۀ گل.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] روییدن، نمو کردن، پرورش یافتن.
* نشا کردن: (مصدر متعدی ) (کشاورزی ) جابه جا کردن قلمۀ درخت یا بوتۀ گلی که تازه سبز شده.

۱. (کشاورزی) قلمۀ درخت که در محل مخصوصی در کنار هم بکارند تا بعد به جای دیگر انتقال بدهند؛ بوتۀ گل.
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] روییدن؛ نمو کردن؛ پرورش یافتن.
⟨ نشا کردن: (مصدر متعدی) (کشاورزی) جابه‌جا کردن قلمۀ درخت یا بوتۀ گلی که تازه سبز شده.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَّشَأْ: که بخواهیم (جزمش به دلیل این است که شرط شده به جمله بعدی :"إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن ﭐلسَّمَاءِ ءَایَةً ")
معنی یُنْشِئُ: پدید می آورد (نشا و نشاة به معنای احداث و تربیت چیزی است)
معنی یُنَشَّأُ: پرورش می یابد (نشا و نشاة به معنای احداث و تربیت چیزی است)
معنی نَّشْأَةَ: ایجاد و تربیت - خلقت (نشا و نشاة به معنای احداث و تربیت چیزی است)
معنی نُنشِئَکُمْ: که شما را پدید آوریم- که شما را آفرینشی تازه و جدید بخشیم(از نشا و نشاة به معنای احداث و تربیت چیزی است)
ریشه کلمه:
شی ء (۵۱۹ بار)

گویش مازنی

/neshaa/ فرو کردن بوته ی شالی یا هر نهال دیگر در زمیننوعی کشت که ابتدا دانه را در خزانه کارند و پس از سبز شدن در آورده در زمین دیگر و با فاصله بکارند

فرو کردن بوته ی شالی یا هر نهال دیگر در زمیننوعی کشت که ابتدا ...


واژه نامه بختیاریکا

نشاید


کلمات دیگر: