زیبا نویسنده خوشنویس
زیبا نویس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زیبانویس. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) زیبانویسنده. خوشنویس. که نیکو و خوش نویسد :
مبادا بهره مند ازوی خسیسی
بجز خوشخوانی و زیبانویسی.
مبادا بهره مند ازوی خسیسی
بجز خوشخوانی و زیبانویسی.
نظامی.
پیشنهاد کاربران
دختران جنگجو
نسطعلیق
خوشنویسی
شاهرخ
Look at people for an example, but then make sure to do things your way. Surround yourself with positive people.
Queen Latifah
Queen Latifah
آرزوهای صیاه
کلمات دیگر: