۱ - روشن کردن مجلس بوجود خویش مجلس آرایی : گر همه دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمع پس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو . ( سنائی )
مجلس افروزی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مجلس افروزی. [ م َ ل ِ اَ ] ( حامص مرکب ) عمل مجلس افروز.افروختن و روشن کردن مجلس به وجود خویش. مجلس را افروختن. با قدوم خویش مجلس را روشن کردن :
گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمع
پس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو.
کرد شادانه مجلس افروزی.
می درآمد به مجلس افروزی.
جلوه سازی و خویشتن سوزی.
تپش بین و سیلاب دلسوزیم.
گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمع
پس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو.
سنائی ( دیوان چ مدرس رضوی ص 443 ).
شاه بهرام در چنین روزی کرد شادانه مجلس افروزی.
نظامی.
چون ز خوان ریزه خورده شد روزی می درآمد به مجلس افروزی.
نظامی.
چند چون شمع مجلس افروزی جلوه سازی و خویشتن سوزی.
نظامی.
مبین تابش مجلس افروزیم تپش بین و سیلاب دلسوزیم.
سعدی.
و رجوع به مجلس افروز شود.کلمات دیگر: