مجلس آراستن
مجلس انگیختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مجلس انگیختن. [ م َ ل ِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) مجلس آراستن. بساط عیش و طرب گستردن :
هر کجا با یاد آن لب مجلسی انگیختند
می پرستان ، می به کف ازهر طرف درریختند.
هر کجا با یاد آن لب مجلسی انگیختند
می پرستان ، می به کف ازهر طرف درریختند.
کمال خجندی ( از آنندراج ).
و رجوع به مجلس و مجلس آراستن شود.کلمات دیگر: