مجلس افروزی
مجلس فروزی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مجلس فروزی. [ م َ ل ِ ف ُ ] ( حامص مرکب ) مجلس افروزی. روشن ساختن مجلس :
به مجلس فروزی دلم خوش بود
که چون شمع بر فرقم آتش بود.
به مجلس فروزی دلم خوش بود
که چون شمع بر فرقم آتش بود.
نظامی.
و رجوع به مجلس فروز و مجلس افروزی شود.کلمات دیگر: