( مجنقة ) مجنقة. [ م َ ن َ ق َ ] ( ع مص ) سنگ انداختن به منجنیق. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ): مجنق مجنقة؛ سنگ انداخت از منجنیق. ( ناظم الاطباء ).
مجنقه
لغت نامه دهخدا
مجنقة. [ م َ ن َ ق َ ] (ع مص ) سنگ انداختن به منجنیق . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): مجنق مجنقة؛ سنگ انداخت از منجنیق . (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: