کلمه جو
صفحه اصلی

مجنف

لغت نامه دهخدا

مجنف. [ م ِ ن َ ] ( ع ص ) خصم مجنف ؛ حریف مایل از حق. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).آن که طبعاً منحرف از حق است. ( از اقرب الموارد ).

مجنف. [ م ُ ن ِ] ( ع ص ) میل کننده از حق در وصیت. ( از منتهی الارب ).کسی که در وصیت از حق و عدالت میل می کند. || روگردان از راه راست و گمراه. || آن که آشکار می کند بیراهی و گمراهی را. ( ناظم الاطباء ).

مجنف . [ م ِ ن َ ] (ع ص ) خصم مجنف ؛ حریف مایل از حق . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).آن که طبعاً منحرف از حق است . (از اقرب الموارد).


مجنف . [ م ُ ن ِ] (ع ص ) میل کننده از حق در وصیت . (از منتهی الارب ).کسی که در وصیت از حق و عدالت میل می کند. || روگردان از راه راست و گمراه . || آن که آشکار می کند بیراهی و گمراهی را. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: