نضج یافتن . پخته شدن . رسیده شدن . یا آماده شدن ماده برای دفع . یا قوام و رونق گرفتن .
نضج گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نضج گرفتن. [ ن ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) نضج یافتن. پخته شدن. رسیده شدن. ( ناظم الاطباء ). || آماده شدن ماده برای دفع. نضج یافتن. ( ناظم الاطباء ). || قوام و رونق گرفتن.
کلمات دیگر: