کلمه جو
صفحه اصلی

نضف

لغت نامه دهخدا

نضف. [ ن َ ] ( ع مص ) خدمت کردن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). || تیز دادن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). ضرطه زدن. ( از ناظم الاطباء ). گوزیدن خر. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || همه شیر پستان مکیدن شتربچه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). مکیدن و آشامیدن شتربچه هرچه [ شیر ] در پستان مادرش باشد. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). نَضَف. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( متن اللغة ). || آشامیدن آنچه را که در ظرف است. ( از متن اللغة ).

نضف. [ ن َ ض َ ] ( ع اِ ) صعتر دشتی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صعتر بری. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). آویشن دشتی. ( ناظم الاطباء ). واحد آن نَضَفَة است. ( از متن اللغة ). || ( مص ) مکیدن شتربچه آنچه را که در پستان مادرش هست. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نَضف. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).

نضف. [ ن َ ض ِ ] ( ع ص ) پلید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نجس. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء )( المنجد ) ( متن اللغة ). نضیف. ( المنجد ) ( متن اللغة ).

نضف . [ ن َ ] (ع مص ) خدمت کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || تیز دادن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). ضرطه زدن . (از ناظم الاطباء). گوزیدن خر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || همه شیر پستان مکیدن شتربچه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مکیدن و آشامیدن شتربچه هرچه [ شیر ] در پستان مادرش باشد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نَضَف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (متن اللغة). || آشامیدن آنچه را که در ظرف است . (از متن اللغة).


نضف . [ ن َ ض َ ] (ع اِ) صعتر دشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صعتر بری . (اقرب الموارد) (المنجد). آویشن دشتی . (ناظم الاطباء). واحد آن نَضَفَة است . (از متن اللغة). || (مص ) مکیدن شتربچه آنچه را که در پستان مادرش هست . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نَضف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).


نضف . [ ن َ ض ِ ] (ع ص ) پلید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نجس . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)(المنجد) (متن اللغة). نضیف . (المنجد) (متن اللغة).



کلمات دیگر: