کلمه جو
صفحه اصلی

مجشب

لغت نامه دهخدا

مجشب. [ م ِ ش َ ] ( ع ص ) مرد دلیر سطبر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) قطعه چوبی که بر آن پارچه ها را حمل می کنند. ( ناظم الاطباء ).

مجشب. [ م ُ ج َش ْ ش ِ ] ( ع ص ) رجل مجشب ؛ مرد بدزندگانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آن که معیشتی خشن دارد. ( از اقرب الموارد ).

مجشب . [ م ِ ش َ ] (ع ص ) مرد دلیر سطبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) قطعه ٔ چوبی که بر آن پارچه ها را حمل می کنند. (ناظم الاطباء).


مجشب . [ م ُ ج َش ْ ش ِ ] (ع ص ) رجل مجشب ؛ مرد بدزندگانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن که معیشتی خشن دارد. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: