کلمه جو
صفحه اصلی

مجفر

لغت نامه دهخدا

مجفر. [ م َ ف َ ] ( ع ص ) سبب قطع. مجفرة. ( منتهی الارب ). طعام مجفر، که قطع از جماع می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

مجفر. [ م ُف َ ] ( ع ص ) اسب میان فراخ. مجفرة، مؤنث. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجفر. [ م ُ ج َف ْ ف َ ] ( ع ص ) مرد گُنده بدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

مجفر. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) آنکه ترک ملاقات صاحب خود کند. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). ترک کننده دوستی و ملاقات. ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || کسی که ترک می کند و واگذار می نماید کار وعمل را. ( ناظم الاطباء ). ترک کننده چیزی را که بدان سرگرم بود. ( از منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ).

مجفر. [ م َ ف َ ] (ع ص ) سبب قطع. مجفرة. (منتهی الارب ). طعام مجفر، که قطع از جماع می کند. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).


مجفر. [ م ُ ج َف ْ ف َ ] (ع ص ) مرد گُنده بدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).


مجفر. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) آنکه ترک ملاقات صاحب خود کند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). ترک کننده ٔ دوستی و ملاقات . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || کسی که ترک می کند و واگذار می نماید کار وعمل را. (ناظم الاطباء). ترک کننده چیزی را که بدان سرگرم بود. (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).


مجفر. [ م ُف َ ] (ع ص ) اسب میان فراخ . مجفرة، مؤنث . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: