کلمه جو
صفحه اصلی

مجزر

لغت نامه دهخدا

مجزر. [ م َ زِ ] ( ع اِ ) جای شتر کشتن. ج ، مجازر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

مجزر. [ م ُ زِ ] ( ع ص ) شتر که هنگام کشتن وی آید. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آن که گوسفند را برای ذبح کردن دهد. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خرمابن که به وقت باز کردن خرما رسد. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). خرمابنی که خرمای وی برای چیدن رسیده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پیر که به وقت مردن رسد. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجزر. [ م َ زِ ] (ع اِ) جای شتر کشتن . ج ، مجازر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


مجزر. [ م ُ زِ ] (ع ص ) شتر که هنگام کشتن وی آید. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که گوسفند را برای ذبح کردن دهد. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خرمابن که به وقت باز کردن خرما رسد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). خرمابنی که خرمای وی برای چیدن رسیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیر که به وقت مردن رسد. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: