مجمر بودن
مجمری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مجمری. [ م ِ م َ ] ( حامص ) مجمر بودن. حالت و چگونگی مجمر را داشتن :
کرده به صدر کعبه در بهر مشام عرشیان
خاک درت مثلثی دخمه چرخ مجمری.
کرده به صدر کعبه در بهر مشام عرشیان
خاک درت مثلثی دخمه چرخ مجمری.
خاقانی.
و رجوع به مجمر شود.کلمات دیگر: