نطل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نطل.[ ن ِ ] ( ع اِ ) بقیه شراب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). باقی مانده از شراب. ( ناظم الاطباء ). || شیر کم. لبن قلیل. ( از متن اللغة ).
نطل . [ ن َ ] (ع اِ) پوست دانه ٔانگور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قشر عنب . (المنجد). || آنچه برآید از زبیب تر نهاده ٔ افشرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیره ٔ تفاله ٔ مویز، یعنی آبی که به روی مویز فشرده شده و شیره گرفته شده ریزند و دوباره شیره ٔ آن را بگیرند. (ناظم الاطباء). شیره ای که از مویز نقیع بعد از سلاف گیرند. (ازالمنجد). || (مص ) فشردن انگور را. (آنندراج ). افشردن می را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نطل الخمر: عصرها. (اقرب الموارد). || نطول [ آبی که داروها در آن طبخ شده است ] را در کوزه کرده اندک اندک بر سر علیل چکاندن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به نطول شود.
نطل .[ ن ِ ] (ع اِ) بقیه ٔ شراب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). باقی مانده از شراب . (ناظم الاطباء). || شیر کم . لبن قلیل . (از متن اللغة).