کلمه جو
صفحه اصلی

مجع

فرهنگ فارسی

نادان گردیدن

لغت نامه دهخدا

مجع. [ م ِ / م َ ] ( ع ص ) گول که چون نشیند نخواهد که برخیزد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ) ( از ناظم الاطباء ). || جاهل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجع. [ م َ ] ( ع مص ) نادان گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خرمای خشک را با شیر خوردن یا خرماخوردن و بر آن شیر نوشیدن. مجعة. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بی باکی کردن. مجاعة. ( از ناظم الاطباء ).

مجع. [ م َ ] (ع مص ) نادان گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خرمای خشک را با شیر خوردن یا خرماخوردن و بر آن شیر نوشیدن . مجعة. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بی باکی کردن . مجاعة. (از ناظم الاطباء).


مجع. [ م ِ / م َ ] (ع ص ) گول که چون نشیند نخواهد که برخیزد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) (از ناظم الاطباء). || جاهل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: