کلمه جو
صفحه اصلی

مجشر

لغت نامه دهخدا

مجشر.[ م ُ ج َش ْ ش ِ ] (ع ص ) به چرا گذارنده ستور را شباروز. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ترک کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).


مجشر. [ م ُ ج َش ْ ش َ ] ( ع ص ) دور داشته شده از خانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

مجشر. [ م ِ ش َ ] ( ع اِ ) حوضی که از آن آب گرفته نشود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجشر.[ م ُ ج َش ْ ش ِ ] ( ع ص ) به چرا گذارنده ستور را شباروز. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ترک کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ).

مجشر. [ م ِ ش َ ] (ع اِ) حوضی که از آن آب گرفته نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


مجشر. [ م ُ ج َش ْ ش َ ] (ع ص ) دور داشته شده از خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: