مجندر. [ م ُ ج َ دِ ] (ع ص ) این انتساب صیقل گری را می رساند. (از انساب سمعانی ).
مجندر
لغت نامه دهخدا
مجندر. [ م ُ ج َ دَ ] ( ع ص ) روشن کرده. تازه کرده ( خط کهن و نامه و نگار نیم سترده جامه ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به جندرة شود.
مجندر. [ م ُ ج َ دِ ] ( ع ص ) این انتساب صیقل گری را می رساند. ( از انساب سمعانی ).
مجندر. [ م ُ ج َ دِ ] ( ع ص ) این انتساب صیقل گری را می رساند. ( از انساب سمعانی ).
مجندر. [ م ُ ج َ دَ ] (ع ص ) روشن کرده . تازه کرده (خط کهن و نامه و نگار نیم سترده ٔ جامه ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به جندرة شود.
کلمات دیگر: