کلمه جو
صفحه اصلی

مجندر

لغت نامه دهخدا

مجندر. [ م ُ ج َ دِ ] (ع ص ) این انتساب صیقل گری را می رساند. (از انساب سمعانی ).


مجندر. [ م ُ ج َ دَ ] ( ع ص ) روشن کرده. تازه کرده ( خط کهن و نامه و نگار نیم سترده جامه ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به جندرة شود.

مجندر. [ م ُ ج َ دِ ] ( ع ص ) این انتساب صیقل گری را می رساند. ( از انساب سمعانی ).

مجندر. [ م ُ ج َ دَ ] (ع ص ) روشن کرده . تازه کرده (خط کهن و نامه و نگار نیم سترده ٔ جامه ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به جندرة شود.



کلمات دیگر: