کلمه جو
صفحه اصلی

نطحه

لغت نامه دهخدا

( نطحة ) نطحة. [ ن َ ح َ ] ( ع اِ ) یک بار سرون زدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). واحد نطح است. ودر حدیث است : فارس نطحة و نطحتان ثم لا فارس بعدها ابداً، یعنی : اهل پارس یک بار یا دو بار با مسلمانان به معرکه خواهند پرداخت پس آن ملک و سلطنت از دست ایشان خواهد رفت. ( از منتهی الارب ). رجوع به نطح شود.

نطحة. [ ن َ ح َ ] (ع اِ) یک بار سرون زدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واحد نطح است . ودر حدیث است : فارس نطحة و نطحتان ثم لا فارس بعدها ابداً، یعنی : اهل پارس یک بار یا دو بار با مسلمانان به معرکه خواهند پرداخت پس آن ملک و سلطنت از دست ایشان خواهد رفت . (از منتهی الارب ). رجوع به نطح شود.



کلمات دیگر: