کلمه جو
صفحه اصلی

مجشم

لغت نامه دهخدا

مجشم . [ م ُ ج َش ْ ش ِ ] (ع ص ) کسی که توجه می کند در هر چیزی . || محنت کش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).


مجشم . [ م َ ش َ ] (ع اِ) نشیمن باز . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).


مجشم. [ م ُ ش ِ ] ( ع اِ ) اسد که شیر است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شیر بیشه. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) تکلیف کننده بر کسی درکاری. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که سبب می شود رنج و محنت را. ( ناظم الاطباء ).

مجشم. [ م َ ش َ ] ( ع اِ ) نشیمن باز . ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مجشم. [ م ُ ج َش ْ ش ِ ] ( ع ص ) کسی که توجه می کند در هر چیزی. || محنت کش. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مجشم . [ م ُ ش ِ ] (ع اِ) اسد که شیر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) تکلیف کننده بر کسی درکاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که سبب می شود رنج و محنت را. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: