کلمه جو
صفحه اصلی

خنخنه

لغت نامه دهخدا

خنخنة. [ خ َ خ َ ن َ] (ع مص ) در بینی سخن گفتن که فهمیده نشود. منگیدن .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).


( خنخنة ) خنخنة. [ خ َ خ َ ن َ] ( ع مص ) در بینی سخن گفتن که فهمیده نشود. منگیدن.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

دانشنامه عمومی

خنخنه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان نقده در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان سلدوز قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۹۹ نفر (۸۲خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: