یا فادوستان شخصی است که در نیشابور میزیسته است و از دهگانان بوده است .
فادوسبان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فادوسبان . (اِخ ) یکی از ملوک رستمدار طبرستان . رجوع به پادوسبان شود.
فادوسبان . (اِخ ) فادوستان . شخصی است که در نیشابور میزیسته و از دهگانان بوده است . ابومسلم خراسانی بنابر روایتی که صاحب روضةالصفا آورده از این مرد شمشیری و هزار دینار به قرض گرفت و هنگامی که بر خراسان چیره شد این دهقان را سزاهای نیکو داد. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 291 شود.
فادوسبان. ( اِخ ) فادوستان. شخصی است که در نیشابور میزیسته و از دهگانان بوده است. ابومسلم خراسانی بنابر روایتی که صاحب روضةالصفا آورده از این مرد شمشیری و هزار دینار به قرض گرفت و هنگامی که بر خراسان چیره شد این دهقان را سزاهای نیکو داد. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 291 شود.
فادوسبان. ( اِخ ) یکی از ملوک رستمدار طبرستان. رجوع به پادوسبان شود.
فادوسبان. ( اِخ ) یکی از ملوک رستمدار طبرستان. رجوع به پادوسبان شود.
کلمات دیگر: