( اسم ) بطیخ هندی تربز .
قارپوز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قارپوز. ( ترکی ، اِ )بطیخ هندی. ( تحفه حکیم مؤمن ). تربز. ( آنندراج ).
دانشنامه عمومی
خربزه
پیشنهاد کاربران
هندوانه
قارپوز ( ترکی ) هندوانه . میوه ای بسیار خوشمزه و قرمز. با دانه هایی سیاه و پوستی سبز و راه راه
قارپوز ( ترکی ) هندوانه ( فارسی )
برخلاف تصور عام مردم، قارپوز کلمه ی ترکی نیست. قارپوز واژه ی روسی است که ترکی از روسی وام گرفته است. قارپوز در روسی به معنای هندوانه است، البته کمی تلفظ آن در روسی فرق دارد. ولی منشا آن اساسا روسی است
این کلمه در لهجه های مختلف زبان تورکی با اشکال مختلف وجود دارد و به واسطه تورکها این کلمه وارد چند کشورهای اروپایی نیز شده است.
.
.
در تورکی تورکمنی : قارپیز،
تورکی نوغای: کاربیز،
تورکی بلغار: خاربیز،
تورکی قاراقالپاق: قاربیز،
تورکی قزاق: کاربیز،
قازان تاتار: کاربیس،
قوموق: خاربوز،
خاکاس : آربوز
تورکی تووا : آربوز
که بهمین شکلِ آربوز وارد 《روسی》 نیز شده است
تورکی چوواش: آرپوس ،
تورکی قرقیزی: تاربیز، داربیز،
تورکی استانبولی: تاربوز،
تورکی اویغوری : تاروز،
و تورکی آزربایجانی به دو شکل: قارپوز و قارپیز که هر دو در شهرهای مختلف آزربایجان تلفظ میشود
.
.
جدیدا عده ای این کلمه اصیل و کهن تورکی را کلمه فارسی معرفی کنند و به کلمه بی مفهوم خربزه ( خر بز است ) ربط می دهند!!!!
حال با توجه به واژه �یارپوز یا یارپیز � می توان ریشه ترکی این لغت را کامل مشخص کرد، در اینجا ابتدا به واژه یارپیز می پردازیم.
.
.
ریشه شناسی محتمل این واژه به ترکی از شکل قدیمی تر مصدر یارماق یعنی �یارپماق� می باشد.
�یارپ� در لغت نامه شاهمرسی به معنای �شکفتگی صورت بر اثر خوشحالی، سالم� آمده است. این مصدر ( یعنی یارپماق ) ریشه واژه یارپاق ( برگ ) [یارپ اق]نیز می باشد که به معنای شکفتگی است که در نهایت به هر چیزی که مسطح و نازگ چون برگ باشد گفته می شود.
.
.
در اصل این واژه از ریشه یار ( ماق ) می باشد که به معنای شکافتن و به دو نیم کردن است که در تطور معنای به واسطه وندها معانی جدیدی بر آن عارض می شود. یارپیز نیز به واسطه برگهای خود احتمالا چنین نامی پذیرفته است.
.
.
از طرفی حیوانی به نام یارپیز در دیوان لغات الترک ذکر شده است که همان راسوی هندی در فارسی است و مار را شکار می کند و از این رو ضرب المثل �ایلانین یارپیزدان زهله سی گئدر اودا قاباغینا چیخار� [ وارد فارسی شده و به اشتباه مار از پونه بدش میاد جلوش سبز میشه ترجمه کردن]. نامگذاری این حیوان به یارپیز نیز به معنای از هم باز شدن و تغییر این حیوان هنگام خطر بوده است.
.
.
چنین وجه تسمیه ای در مورد قارپیز[قارپوز] نیز قابل توضیح است. ریشه آن از قارپماق به معنای گاز گرفتن و به دندان کشیدن است.
در لغت نامه های شاهمرسی و بهزادی برای لغت قارپماق معانی � گاز گرفتن و خاراندن� ذکر شده است.
توجه : دلیل اطلاق این وجه تسمیه به این جالیز به دندان کشیده شدن آن است.
از این رو این قارپ یز یعنی آنچه به دندان کشیده می شود مصطلح گشته است
پسوند �یز[ز]� علاوه بر لغات یارپوز و قارپوز در لغاتی چون
یاووز ( ز بون و بد ) ،
کورتوز ( ابزاری در باخچه بانی و کشاورزی )
قیمیز ( نوعی شراب ترکها ) و غیره به کار رفته است.
واژه قارپیز در فارسی شکل خربزه گرفته است.
علاوه بر اینها واژه بوکن ( B�kən ) نیز در دیوان لغات الترکی به معنای قارپوز آمده است
تمام
.
.
در تورکی تورکمنی : قارپیز،
تورکی نوغای: کاربیز،
تورکی بلغار: خاربیز،
تورکی قاراقالپاق: قاربیز،
تورکی قزاق: کاربیز،
قازان تاتار: کاربیس،
قوموق: خاربوز،
خاکاس : آربوز
تورکی تووا : آربوز
که بهمین شکلِ آربوز وارد 《روسی》 نیز شده است
تورکی چوواش: آرپوس ،
تورکی قرقیزی: تاربیز، داربیز،
تورکی استانبولی: تاربوز،
تورکی اویغوری : تاروز،
و تورکی آزربایجانی به دو شکل: قارپوز و قارپیز که هر دو در شهرهای مختلف آزربایجان تلفظ میشود
.
.
جدیدا عده ای این کلمه اصیل و کهن تورکی را کلمه فارسی معرفی کنند و به کلمه بی مفهوم خربزه ( خر بز است ) ربط می دهند!!!!
حال با توجه به واژه �یارپوز یا یارپیز � می توان ریشه ترکی این لغت را کامل مشخص کرد، در اینجا ابتدا به واژه یارپیز می پردازیم.
.
.
ریشه شناسی محتمل این واژه به ترکی از شکل قدیمی تر مصدر یارماق یعنی �یارپماق� می باشد.
�یارپ� در لغت نامه شاهمرسی به معنای �شکفتگی صورت بر اثر خوشحالی، سالم� آمده است. این مصدر ( یعنی یارپماق ) ریشه واژه یارپاق ( برگ ) [یارپ اق]نیز می باشد که به معنای شکفتگی است که در نهایت به هر چیزی که مسطح و نازگ چون برگ باشد گفته می شود.
.
.
در اصل این واژه از ریشه یار ( ماق ) می باشد که به معنای شکافتن و به دو نیم کردن است که در تطور معنای به واسطه وندها معانی جدیدی بر آن عارض می شود. یارپیز نیز به واسطه برگهای خود احتمالا چنین نامی پذیرفته است.
.
.
از طرفی حیوانی به نام یارپیز در دیوان لغات الترک ذکر شده است که همان راسوی هندی در فارسی است و مار را شکار می کند و از این رو ضرب المثل �ایلانین یارپیزدان زهله سی گئدر اودا قاباغینا چیخار� [ وارد فارسی شده و به اشتباه مار از پونه بدش میاد جلوش سبز میشه ترجمه کردن]. نامگذاری این حیوان به یارپیز نیز به معنای از هم باز شدن و تغییر این حیوان هنگام خطر بوده است.
.
.
چنین وجه تسمیه ای در مورد قارپیز[قارپوز] نیز قابل توضیح است. ریشه آن از قارپماق به معنای گاز گرفتن و به دندان کشیدن است.
در لغت نامه های شاهمرسی و بهزادی برای لغت قارپماق معانی � گاز گرفتن و خاراندن� ذکر شده است.
توجه : دلیل اطلاق این وجه تسمیه به این جالیز به دندان کشیده شدن آن است.
از این رو این قارپ یز یعنی آنچه به دندان کشیده می شود مصطلح گشته است
پسوند �یز[ز]� علاوه بر لغات یارپوز و قارپوز در لغاتی چون
یاووز ( ز بون و بد ) ،
کورتوز ( ابزاری در باخچه بانی و کشاورزی )
قیمیز ( نوعی شراب ترکها ) و غیره به کار رفته است.
واژه قارپیز در فارسی شکل خربزه گرفته است.
علاوه بر اینها واژه بوکن ( B�kən ) نیز در دیوان لغات الترکی به معنای قارپوز آمده است
تمام
کلمه ی خربزه یک عبارت فارسی ست و تشکیل شده است از دو کلمه ی فارسی و هندیِ خر ( بزرگ ) بُزه ( =بوچیپا= به هندی یعنی خیار ) . این عبارت ریشه ی کلمات مشابه در بسیاری از زبان هاست که توسط ترک های کوچ نشین قبچاق به سایر زبان ها منتقل شده است و اشاره به هم خانواده های این گیاه مثل هندوانه، کدو و خربزه دارد:
فارسی: خربزه
ترکی قبچاق:χarpuz/χarbuz ( خارپوز )
ترکی: قارپوز
روسی: арбуз ( آربوز )
اوکراینی: гарбуз ( گاربوز )
فارسی: خربزه
ترکی قبچاق:χarpuz/χarbuz ( خارپوز )
ترکی: قارپوز
روسی: арбуз ( آربوز )
اوکراینی: гарбуз ( گاربوز )
قارپوز کلمه ای ترکی است به معنی هندوانه که به شکل آربوز وارد زبان روسی و به صورت خربزه وارد زبان فارسی شده است
کلمه ترکی یارپوز به معنی پونه نیز ساختاری شبیه کلمه ترکی قارپوز دارد
کلمه ترکی یارپوز به معنی پونه نیز ساختاری شبیه کلمه ترکی قارپوز دارد
کلمات دیگر: