کلمه جو
صفحه اصلی

فارک

لغت نامه دهخدا

فارک. [ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی ازفِرْک و فَرْک و فروک و فرکان. کینه توز. || امراءة فارک ؛ زنی که به شوی خویش کینه ورزد. ج ، فوارک. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مصادر آن شود.


کلمات دیگر: