( اسم ) گیاهی است بی ساقه و گل که در آبهای ایستاده بلا دهنده روید . برگش مانند برگ گردو و مایل به سیاهی است و گویی غبار بر آن نشسته است .
فاریقون
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فاریقون. ( معرب ، اِ ) نام درختی است. رجوع به الجماهر فی معرفة الجواهر چ حیدرآباد هند ص 45 شود.
کلمات دیگر: