از قبو زنی که گیاه عصفر چیند و گرد آورد .
قابیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( قابیة ) قابیة. [ ی َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از قبو. زنی که گیاه عصفر چیند و گرد آورد آن را. ( منتهی الارب ). زنی که گیاه کافشه چیندو گرد آورد آنرا. ( آنندراج ). و رجوع به قابی شود.
قابیة. [ ی َ ] (ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از قبو. زنی که گیاه عصفر چیند و گرد آورد آن را. (منتهی الارب ). زنی که گیاه کافشه چیندو گرد آورد آنرا. (آنندراج ). و رجوع به قابی شود.
کلمات دیگر: