کلمه جو
صفحه اصلی

فاسیه

لغت نامه دهخدا

( فاسیة ) فاسیة. [ ی َ] ( ع اِ ) خبزدوک. بسیار بدبوست. ( فهرست مخزن الادویه ). فاسیاء. جعل. سرگین گردانک. رجوع به فاسیاء شود.

فاسیة. [ ی َ] (ع اِ) خبزدوک . بسیار بدبوست . (فهرست مخزن الادویه ). فاسیاء. جعل . سرگین گردانک . رجوع به فاسیاء شود.



کلمات دیگر: