( اسم ) قالی : جایی که حمید خان نشسته بود غالیهای رنگارنگ و بساطهای ملون انداخته بودند .
غالین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غالین. ( اِ ) املائی است از قالی و قالین که از گستردنی هاست : جائی که حمیدخان نشسته بود غالینهای رنگارنگ و بساطهای ملون انداخته بودند. ( تاریخ شاهی ص 7 ). و رجوع به غالی و قالی و قالین شود.
کلمات دیگر: