کلمه جو
صفحه اصلی

فاشانی

لغت نامه دهخدا

فاشانی. ( ص نسبی ) منسوب به فاشان که قریه ای است از قراء مرو. ( سمعانی ).

فاشانی. ( اِخ ) احمدبن عبدالرحمان یا محمد هروی فاشانی ، مکنی به ابوعبید. از محدثان عامّه بوده و ابومنصور ازهری صاحب کتاب تهذیب اللغه و جمعی دیگر از اکابر از وی روایت کنند. کتاب غریبین که حاوی غرایب حدیث و قرآن مجید است از او بوده. درگذشت او در ماه رجب سال 401 هَ. ق. اتفاق افتاده است. ( از ریحانة الادب ج 3 ص 197 ).

فاشانی. ( اِخ ) موسی بن حاتم. محدث است. رجوع به معجم البلدان شود.

فاشانی. ( اِخ ) محمدبن محمدبن احمدبن عبداﷲبن محمد، مکنی به ابوزید. فقیه شافعی. در زمان خود بی نظیر بود و ابواسحاق مروزی را فقه آموخت. به مذهب شافعی بسیار پایبند بود و در آن بسیار نیکو نظر میداد. در 13 رجب سال 371 هَ. ق. درگذشت. رجوع به معجم البلدان شود.

فاشانی . (اِخ ) احمدبن عبدالرحمان یا محمد هروی فاشانی ، مکنی به ابوعبید. از محدثان عامّه بوده و ابومنصور ازهری صاحب کتاب تهذیب اللغه و جمعی دیگر از اکابر از وی روایت کنند. کتاب غریبین که حاوی غرایب حدیث و قرآن مجید است از او بوده . درگذشت او در ماه رجب سال 401 هَ . ق . اتفاق افتاده است . (از ریحانة الادب ج 3 ص 197).


فاشانی . (اِخ ) محمدبن محمدبن احمدبن عبداﷲبن محمد، مکنی به ابوزید. فقیه شافعی . در زمان خود بی نظیر بود و ابواسحاق مروزی را فقه آموخت . به مذهب شافعی بسیار پایبند بود و در آن بسیار نیکو نظر میداد. در 13 رجب سال 371 هَ . ق . درگذشت . رجوع به معجم البلدان شود.


فاشانی . (اِخ ) موسی بن حاتم . محدث است . رجوع به معجم البلدان شود.


فاشانی . (ص نسبی ) منسوب به فاشان که قریه ای است از قراء مرو. (سمعانی ).



کلمات دیگر: