جمع کید ٠
کیاد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کیاد. (ع اِ) ج ِ کید. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (اقرب الموارد). رجوع به کید شود.
کیاد. [ ک َی ْ یا ] (ع ص ) مکار و بسیار حیله گر. (غیاث ) (آنندراج ).
کیاد. [ ک َی ْ یا ] ( ع ص ) مکار و بسیار حیله گر. ( غیاث ) ( آنندراج ).
کیاد. ( ع اِ ) ج ِ کید. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کید شود.
کیاد. ( ع اِ ) ج ِ کید. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کید شود.
کلمات دیگر: