to lose one's temper
از جا در رفتن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
شعلة ضوییة , غضب، ( از جادررفتن (استخوان ) ) اخلع
شعلة ضويية , غضب
مترادف و متضاد
بردن، حمل کردن، از جا در رفتن، از خود بیخود شدن، نقل و انتقال دادن، ترابری کردن
از جا در رفتن، بی حرمت ساختن، بی عدالتی کردن
زبانه کشیدن، از جا در رفتن، باشعله نامنظم سوختن
فرهنگ معین
( اَ. دَ. رَ تَ )(مص ل . ) خشمگین شدن ، عصبانی شدن .
پیشنهاد کاربران
عنان از دست رفتن ؛ اختیار از کف رفتن، عنان از دست هشته شدن
کلمات دیگر: