کلمه جو
صفحه اصلی

از ان روی

فارسی به انگلیسی

thence

فارسی به عربی

بعیدا

مترادف و متضاد

away (قید)
دور از، بیرون، پس از ان، دور، بی درنگ، بیک طرف، بعد، بیرون از، در سفر، بطور پیوسته، از انجا، از ان زمان، از انروی

فرهنگ فارسی

( از آن روی ) ۱ - از آن سوی از آن طرف : ( هم آنگاه خسرو از آن روی کوه پدید آمد از راه دور از گروه . ) ( فردوسی ) ۲ - از آن جهت بدان سبب چون زیرا بعلت آنکه : ( من پاسخی بدو ندادم از آن رو که اورا دوست خود میدانستم و این کار را در دوستی سزاوار نمیدیدم . )

پیشنهاد کاربران

از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ) زیرا که. بجهت آنکه. بعلت آنکه : و این بیابان را بیابان کرکسکوه خوانند از آنکه یکی کوهی است خرد اندر مغرب این بیابان که آنرا کرکسکوه خوانند. و این بیابان را بدان کوه بازخوانند. ( حدود العالم ) .
بروز کرد نیارم بخانه هیچ مقام
ار آنکه خانه پر از اسپغول جانور است.
بهرامی.

از آن جهت که به علت آن که : ( ایشان ندانند از آن که اندیشه نکنند. ) ( تفسیر ابوالفتوح )

|| ( حرف اضافه ٔ مرکب ) تا : پس بندوی خبر مخالفان بهرام [ چوبینه ] بگفت، که اینک آمده اند بیست هزار مرد، بهواداری تو. پرویز گفت بتو شادترم از آنکه بدین سپاه. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .


کلمات دیگر: