مزیدن آب دهن مکیدن آب دهان کسی را
رضب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رضب. [ رَ ض َ ] ( ع اِ ) مقلوب رَبَض. ( نشوء اللغة ص 17 ). رجوع به رَبَض شود.
رضب. [ رَ ] ( ع مص ) مزیدن آب دهن. ( مصادر اللغه زوزنی ). مکیدن آب دهان کسی را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بیک بار ریختن باران. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || به زانو درآمدن گوسپند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
رضب. [ رَ ] ( ع مص ) مزیدن آب دهن. ( مصادر اللغه زوزنی ). مکیدن آب دهان کسی را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بیک بار ریختن باران. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || به زانو درآمدن گوسپند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
رضب . [ رَ ] (ع مص ) مزیدن آب دهن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). مکیدن آب دهان کسی را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بیک بار ریختن باران . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || به زانو درآمدن گوسپند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رضب . [ رَ ض َ ] (ع اِ) مقلوب رَبَض . (نشوء اللغة ص 17). رجوع به رَبَض شود.
کلمات دیگر: