کلمه جو
صفحه اصلی

جساس

فرهنگ فارسی

ابن مره قاتل کلیب بن وائل است . نسب وی بتفصیل تر در اعلام زرکلی چنین آمده است جساس بن مره بن ذهل بن شیبان از طایفه بنی بکربن وائل بود . وی از امیران و شجاعان و شاعران عرب دوره جاهلی بود و شعر کم داشت و همو بود که کلیب وائل را بقتل رساند و بر اثر آن جنگ چهل ساله طاحنه بین بکر و تغلب شعله ور گردید و در اواخر همان جنگ در حدود سال ۸۵ قبل از هجرت مطابق با ۵۳۵ ه. خود جساس بقتل رسید .

لغت نامه دهخدا

جساس. [ ج َس سا ] ( ع ص ) بسیار تجسس کننده. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بسیار تفحص کننده. ( از اقرب الموارد ). بسیار پژوهنده. کنجکاو. ( یادداشت مؤلف ). || شیر چنگل زننده در شکار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شیر چنگل زده در شکار. ( ناظم الاطباء ). شیر که چنگال در شکار فروبرده بسان آنکه بخواهد آنرا بکاود. ( از اقرب الموارد ). شیر چنگال فروبرنده در شکار. ( از یادداشت مؤلف ). و بیت زیر که در وصف شیر است بهمین معنی است :
صعب البدیهة مثبوت اظافره
مواسب اهرت الشدقین جساس.
( از اقرب الموارد ).
|| ( اِخ ) نام خر دجال و بدین معنی جساسة نیز آمده. ( آنندراج ).

جساس. [ ج ِ ] ( اِخ ) نام مردی که پدرش نُشْبةبن ربیع است. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). از اسماء عرب است. ( از اقرب الموارد ).

جساس. [ ج َس ْ سا ] ( اِخ ) ابن قطیب. شاعر است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از اعلام است. ( ناظم الاطباء ). از اسماء عرب است. ( از اقرب الموارد ).

جساس. [ ج َس ْ سا ] ( اِخ ) ابن مُرّة. قاتل کُلَیْب بن وائل است. ( از منتهی الارب ). نسب وی بتفصیل تر در اعلام زرکلی چنین آمده است : جساس بن مرةبن ذهل بن شیبان ، ازطایفه بنی بکربن وائل بود. وی از امیران و شجاعان وشاعران عرب دوره جاهلی بود و شعر کم داشت و همو بود که کلیب وائل را بقتل رساند و بر اثر آن جنگ چهل ساله طاحنه بین بکر و تغلب شعله ور گردید و در اواخر همان جنگ در حدود سال 85 قبل از هجرت / 535 م. خود جساس بقتل رسید. ( از اعلام زرکلی ). و رجوع به عقدالفریدج 3 ص 10، 275، 310 و ج 6 ص 70، 71، 72 و 75 شود.

جساس . [ ج َس ْ سا ] (اِخ ) ابن قطیب . شاعر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از اعلام است . (ناظم الاطباء). از اسماء عرب است . (از اقرب الموارد).


جساس . [ ج َس ْ سا ] (اِخ ) ابن مُرّة. قاتل کُلَیْب بن وائل است . (از منتهی الارب ). نسب وی بتفصیل تر در اعلام زرکلی چنین آمده است : جساس بن مرةبن ذهل بن شیبان ، ازطایفه ٔ بنی بکربن وائل بود. وی از امیران و شجاعان وشاعران عرب دوره ٔ جاهلی بود و شعر کم داشت و همو بود که کلیب وائل را بقتل رساند و بر اثر آن جنگ چهل ساله ٔ طاحنه بین بکر و تغلب شعله ور گردید و در اواخر همان جنگ در حدود سال 85 قبل از هجرت / 535 م . خود جساس بقتل رسید. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به عقدالفریدج 3 ص 10، 275، 310 و ج 6 ص 70، 71، 72 و 75 شود.


جساس . [ ج َس سا ] (ع ص ) بسیار تجسس کننده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار تفحص کننده . (از اقرب الموارد). بسیار پژوهنده . کنجکاو. (یادداشت مؤلف ). || شیر چنگل زننده در شکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیر چنگل زده در شکار. (ناظم الاطباء). شیر که چنگال در شکار فروبرده بسان آنکه بخواهد آنرا بکاود. (از اقرب الموارد). شیر چنگال فروبرنده در شکار. (از یادداشت مؤلف ). و بیت زیر که در وصف شیر است بهمین معنی است :
صعب البدیهة مثبوت اظافره
مواسب اهرت الشدقین جساس .

(از اقرب الموارد).


|| (اِخ ) نام خر دجال و بدین معنی جساسة نیز آمده . (آنندراج ).

جساس . [ ج ِ ] (اِخ ) نام مردی که پدرش نُشْبةبن ربیع است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). از اسماء عرب است . (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: