کلمه جو
صفحه اصلی

جساره

لغت نامه دهخدا

( جسارةً ) جسارةً. [ ج َ رَ تَن ْ ] ( ع ق ) بدلیری. بتهور. بی شرمانه.

جسارة. [ ج َ رَ ] (ع مص ) دلیری کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || به انجام رساندن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). || گذاشتن ضراب را. (از منتهی الارب ). ترک کردن گشن ضراب را. (از ناظم الاطباء). || عبور کردن شتران از بیابان . (ناظم الاطباء). عبور کردن شتران از مفازه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پل ساختن مرد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جُسور، در تمام معانی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: