کلمه جو
صفحه اصلی

چناخ

لغت نامه دهخدا

چناخ. [ چ َ ] ( اِ ) جناغ. ( ناظم الاطباء ). استخوان سینه مرغ که گاه دو دوست با هم بشکستن آن شرطبندی کنند و این عمل را جناغ شکستن گویند. و رجوع به جناغ شود.

چناخ. [ چ ِ ] ( اِ ) کیسه مضاعفی ابریشمین که در نصف آن پول زرد و در نصف دیگر پول سفید گذارند. ( ناظم الاطباء ).

چناخ . [ چ َ ] (اِ) جناغ . (ناظم الاطباء). استخوان سینه ٔ مرغ که گاه دو دوست با هم بشکستن آن شرطبندی کنند و این عمل را جناغ شکستن گویند. و رجوع به جناغ شود.


چناخ . [ چ ِ ] (اِ) کیسه ٔ مضاعفی ابریشمین که در نصف آن پول زرد و در نصف دیگر پول سفید گذارند. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: