کلمه جو
صفحه اصلی

رضح

لغت نامه دهخدا

رضح. [ رَ ] ( ع مص ) ریزه کردن سنگ ریزه و همچنین سفال خرمارا. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شکستن استه خرما و سنگ. ( تاج المصادر بیهقی ).

رضح. [ رَ ] ( ع اِ ) سفال که به وقت کوفتن برجهد و پراکنده شود. ( منتهی الارب ).

رضح. [ رُ ] ( ع اِ ) اسم است ترضّح را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ریزریزه سفال خرما. ( ناظم الاطباء ). سفال خرمای شکسته و ریزه شده. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || شکسته و ریزه شده از هر چیز. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

رضح . [ رَ ] (ع اِ) سفال که به وقت کوفتن برجهد و پراکنده شود. (منتهی الارب ).


رضح . [ رَ ] (ع مص ) ریزه کردن سنگ ریزه و همچنین سفال خرمارا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکستن استه ٔ خرما و سنگ . (تاج المصادر بیهقی ).


رضح . [ رُ ] (ع اِ) اسم است ترضّح را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ریزریزه ٔ سفال خرما. (ناظم الاطباء). سفال خرمای شکسته و ریزه شده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || شکسته و ریزه شده از هر چیز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).



کلمات دیگر: