کلمه جو
صفحه اصلی

خردداشت

لغت نامه دهخدا

خردداشت. [ خ ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) چهارم به چشم حقارت و خردداشت به وی نگرد. ( کیمیای سعادت ). و رجوع به خرد داشتن شود.


کلمات دیگر: