اندر دریائ اعظم و اندر و شهری خرم است بنیم فرسنگی جزیره زنان .
جزیره ٔ لافت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جزیره ٔ لافت . [ ج َ رَ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) همان جزیره ٔ ابرکافان است . رجوع به کلمه ٔ مزبور شود.
جزیره ٔلافت . [ ج َ رَ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) اندر دریای اعظم و اندرو شهری خرم است مر او را لافت خوانند و اندرو کشت و بذر است و نعمت بسیار و آبهای خوش و این جزیره برابر پارس است . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 20).
جزیره لافت. [ ج َ رَ ی ِ ف ِ ] ( اِخ ) همان جزیره ابرکافان است. رجوع به کلمه مزبور شود.
جزیره ٔلافت. [ ج َ رَ ی ِ ف ِ ] ( اِخ ) اندر دریای اعظم و اندرو شهری خرم است مر او را لافت خوانند و اندرو کشت و بذر است و نعمت بسیار و آبهای خوش و این جزیره برابر پارس است. ( از حدود العالم چ دانشگاه ص 20 ).
جزیره ٔلافت. [ ج َ رَ ی ِ ف ِ ] ( اِخ ) اندر دریای اعظم و اندرو شهری خرم است مر او را لافت خوانند و اندرو کشت و بذر است و نعمت بسیار و آبهای خوش و این جزیره برابر پارس است. ( از حدود العالم چ دانشگاه ص 20 ).
کلمات دیگر: