کلمه جو
صفحه اصلی

چنبر انداختن

فرهنگ فارسی

کمند انداختن

لغت نامه دهخدا

چنبر انداختن. [ چَم ْ ب َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) کمند انداختن :
به تو و زلف کافرت ماند
ترک غازی که چنبر اندازد.
خاقانی.


کلمات دیگر: