نرم کردن طعام نرم جویدن
خرد خائیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خرد خائیدن. [ خ ُ دَ ] ( مص مرکب ) نرم کردن طعام. نرم جویدن. خوب جویدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بی شک نهنگ دارد دل را همی خساید
ترسم که ناگوارد کایدون نه خرد خاید.
شیر کآنجا برسد خرد بخاید چنگال.
بی شک نهنگ دارد دل را همی خساید
ترسم که ناگوارد کایدون نه خرد خاید.
رودکی.
مرغزاری که فسیله گه اسبان تو گشت شیر کآنجا برسد خرد بخاید چنگال.
فرخی.
کلمات دیگر: