کلمه جو
صفحه اصلی

رضمه

لغت نامه دهخدا

( رضمة ) رضمة. [ رَ م َ ] ( ع اِ ) یکی رَضْم. به معنی سنگ بزرگ که در عمارت بر هم نهند. ( آنندراج ). یکی رَضْم و رَضَم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). سنگ بزرگ. ج ، رِضام. ( مهذب الاسماء ).

رضمة. [ رُ م َ ] ( ع ص ) طائر رضمة. نعت است از رضم به معنی ثابت و برجا ماندن مرغ در پریدن. ( منتهی الارب ). مرغ ثابت و برجا. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).

رضمة. [ رَ م َ ] (ع اِ) یکی رَضْم . به معنی سنگ بزرگ که در عمارت بر هم نهند. (آنندراج ). یکی رَضْم و رَضَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). سنگ بزرگ . ج ، رِضام . (مهذب الاسماء).


رضمة. [ رُ م َ ] (ع ص ) طائر رضمة. نعت است از رضم به معنی ثابت و برجا ماندن مرغ در پریدن . (منتهی الارب ). مرغ ثابت و برجا. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: