کلمه جو
صفحه اصلی

نوب

فارسی به انگلیسی

the nubians

فرهنگ فارسی

جمع نوبه به معنی مصیبت و نازله است یا جمع نوبه است ٠

لغت نامه دهخدا

نوب . (ع اِ) نحل . زنبور عسل . واحد آن نائب است . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || گروهی از سیاهان . نوبة. واحد آن نوبی است . (از منتهی الارب ). جیلی از مردم سودان . (از متن اللغة). رجوع به نوبه (اِخ ) شود.


نوب. [ ن َ ] ( ع اِ ) ج ِ نائب. رجوع به نائب شود. || نزدیکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قرب. مقابل بُعد. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || آن که بر مسافت یک شباروز باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به اقرب الموارد و متن اللغة شود. || قوّت. توانائی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ( مص ) بر جای کسی ایستادن و قائم مقام او شدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). نیابة. ( از ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ). مناب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). نیاب. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || بازگشتن از گناه. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). مناب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). نیاب. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || لازم گرفتن بندگی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). لازم گرفتن بندگی و طاعت را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). توبه کردن و ملازم طاعت شدن. ( از متن اللغة ). || فرودآمدن کاری. ( منتهی الارب ). کسی را کاری رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نوبة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ).

نوب. ( ع اِ ) نحل. زنبور عسل. واحد آن نائب است. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || گروهی از سیاهان. نوبة. واحد آن نوبی است. ( از منتهی الارب ). جیلی از مردم سودان. ( از متن اللغة ). رجوع به نوبه ( اِخ ) شود.

نوب. [ ن ُ وَ ] ( ع اِ ) ج ِ نوبة، به معنی مصیبت و نازلة. رجوع به نوبة ( ع اِ ) شود. || ج ِ نوبة. رجوع به نوبت و نَوبة شود.

نوب . [ ن َ ] (ع اِ) ج ِ نائب . رجوع به نائب شود. || نزدیکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قرب . مقابل بُعد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || آن که بر مسافت یک شباروز باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به اقرب الموارد و متن اللغة شود. || قوّت . توانائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || (مص ) بر جای کسی ایستادن و قائم مقام او شدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نیابة. (از ناظم الاطباء) (متن اللغة). مناب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). نیاب . (اقرب الموارد) (المنجد). || بازگشتن از گناه . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). مناب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). نیاب . (اقرب الموارد) (المنجد). || لازم گرفتن بندگی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). لازم گرفتن بندگی و طاعت را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). توبه کردن و ملازم طاعت شدن . (از متن اللغة). || فرودآمدن کاری . (منتهی الارب ). کسی را کاری رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). نوبة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة).


نوب . [ ن ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ نوبة، به معنی مصیبت و نازلة. رجوع به نوبة (ع اِ) شود. || ج ِ نوبة. رجوع به نوبت و نَوبة شود.


دانشنامه عمومی

نوب (یا Noob، Newbie) اصطلاحی عامیانه است که به طور کلی به شخص کم تجربه و تازه وارد در یک حرفه یا فعالیت اشاره می کند. این اصطلاح به خصوص در مورد بازی ها و جوامع آنلاین متداول گشته است.
کلمه نوب جزو یکی از اصطلاحات گیمینگ و بازی های ویدئویی است که در اکثر مواقع در بازی های آنلاین با هدف تمسخر و تحقیر بازیکنان تازه وارد به کار گرفته می شود. همچنین نوب به کسی خطاب می شود که برخلاف سایر بازیکنان به جهت کندی در یادگیری و فقدان سرعت عمل لازم در بازی، برای فرار از واقعیت بهانه های متعددی را از جمله ناعادلانه بودن یا سرعت کم اینترنت مطرح می کند.
کلمه نوب را می توان با ساختار های مختلف نوشتاری «N00b» و «Newb» در فضای اینترنت و بازی های آنلاین پیدا کرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَنَابَ: پی در پی بازگشت - پی در پی رجوع کرد ( کلمه انابه به معنای رجوع است . و انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به سوی اوست به توبه و اخلاص عمل و این کلمه از ماده نوب است که به معنای برگشتن پی در پی است )
معنی أَنَابُواْ: پی در پی بازگشتند - پی در پی رجوع کردند ( کلمه انابه به معنای رجوع است . و انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به سوی اوست به توبه و اخلاص عمل و این کلمه از ماده نوب است که به معنای برگشتن پی در پی است )
معنی أَنَبْنَا: پی در پی برگشتیم-انابه کردیم - پی در پی رجوع کردیم ( کلمه انابه به معنای رجوع است . و انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به سوی اوست به توبه و اخلاص عمل و این کلمه از ماده نوب است که به معنای برگشتن پی در پی است )
معنی یُنِیبُ: پی در پی بازمی گردد - پی در پی رجوع می کند( کلمه انابه به معنای رجوع است . و انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به سوی اوست به توبه و اخلاص عمل و این کلمه از ماده نوب است که به معنای برگشتن پی در پی است )
تکرار در قرآن: ۱۸(بار)
نوب اگر با «الی» باشد به معنی رجوع بعد از رجوع است «نابَ اِلَیْهِ: رَجَعَ اِلَیْهِ مَرَّةً بَعْدَ اُخْری» همچنین است اِنابه. زنبور عسل را نوب گویند که به کندویش پی در پی باز می گردد، حادثه رانائبه گویند که از شأن آن پی درپی بودن است انابه به خدا، برگشتن به سوی خداست با توبه و اخلاص عمل. . پیرو راه کسی باش که به سوی من برگشته است. . پروردگارا برتو اتکال کردیم و به تو برگشتیم و بازگشت به سوی تو است. نوب فقط از باب افعال در قرآن مجید بکار رفته است گویی استعمال آن در قرآن برای نشان دادن رجوع بعد از رجوع به خداوند است یعنی درهای توبه پیوسته باز می‏باشد .

پیشنهاد کاربران

نوب = یول

نوب یعنی تازه کار و تازه به دوران رسیده بچه

خنگ اسکل

Noob مخفف شده کلمه newbie به معنی تازه کار و مبتدی است

تازه کار

نوب nob یا nudumbal: [اصطلاح صنایع دستی] دنباله روی ناو، قایق کوچک یدکی چوبی که به دنبال قایق و یا کشتی ها کشیده می شد تا به هنگام بروز حادثه از آن استفاده نمایند؛ قایق نجات.

نوب ( Noob ) : [اصطلاح بازی کامپیوتری] نمی دانیم که به این اصطلاح بخندیم یا حرص بخوریم. Noob به هم تیمی یا بازیکنی گویند که چیز زیادی از بازی نمی داند و هرلحظه باعث پسرفت تیمش می شود. Noobها همان کسانی هستند که بازی های عادی را بهترین دانسته و همیشه به بازی های راحت می پردازند. معمولا این نوع اشخاص حوصله کشتن دشمنان بازی را ندارند و از کدهای تقلب استفاده می کنند. در بسیاری از Noobها دیده می شود که حتی طرز گرفتن کنترلر را هم بلد نیستند. نوب یعنی یک گیمر گیج که حتی نمی توان به او گیمر هم گفت.

تازه کار _ مبتدی

ضعیف. تازه کار. نا بلد EZ


کلمات دیگر: