کلمه جو
صفحه اصلی

شبکه دار کردن

مترادف و متضاد

net (فعل)
با تور گرفتن، شبکه دار کردن، بدام افکندن، بتور انداختن

grate (فعل)
ساییدن، ازردن، حبس کردن، رنده کردن، سابیدن، بزور ستاندن، با شبکه مجهز کردن، شبکه دار کردن، صدای خشن در اوردن


کلمات دیگر: