کلمه جو
صفحه اصلی

طفیلی


مترادف طفیلی : انگل، میکرب، پارازیت، طفیل، مهمان ناخوانده، سربار، مفت خور، وابسته

برابر پارسی : انگل

فارسی به انگلیسی

drone, parasite, sponger, sycophant, uninvited person accompanying a guest

parasite, uninvited person accompanying a guest


drone, parasite, sponger, sycophant


فارسی به عربی

اسفنج , طائرة ورقیة

مترادف و متضاد

وابسته


vagabond (اسم)
ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش

drone (اسم)
زنبور عسل نر، سخن یکنواخت، طفیلی

lizard (اسم)
سوسمار، طفیلی، مارمولک، بزمجه

rounder (اسم)
طفیلی، کسی که دور می زند، ادم بدنام، الت استهزا

parasite (اسم)
طفیلی، انگل، صدای مزاحم، پارازیت

sponge (اسم)
طفیلی، ابر حمام، انگل، اسفنج

sponger (اسم)
درکش، طفیلی، مفت خور

اسم


انگل، میکرب، پارازیت


طفیل، مهمان‌ناخوانده


سربار، مفت‌خور


۱. انگل، میکرب، پارازیت
۲. طفیل، مهمانناخوانده
۳. سربار، مفتخور،
۴. وابسته


فرهنگ فارسی

منسوب به طفیل، مهمان ناخوانده، انگل
۱ - کسی که انگل دیگران باشد انگل . ۲ - نبات یا حیوانی که در پرتو دیگری زیست کند هر موجود زنده ( اعم از گیاه یا جانور ) که تمام یا قسمتی از زندگیش را به طورانگل و سر بار موجود زنده دیگر به سر برد انگل پارازیت .
اصلش از ملوکان جهانشاه پادشاهست اوقات به بنائی میگذرانید .

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - انگل ، مانند انگل . ۲ - گیاه یا حیوانی که از گیاه یا حیوان دیگر تغذیه کند.

لغت نامه دهخدا

طفیلی. [ طُ ف َ /ف ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) مهمان ناخوانده. ( دهار ). ناخوانده ای که به همراه به مهمان خوانده درآید. آنکه بی دعوت همراه میهمانان درآید. آنکه ناخوانده به مهمانی رود. ( منتخب اللغات ). منسوب به طفیل الاعراس یا طفیل العرائس یعنی طفیل بن زلال کوفی که به مهمانیها ناخوانده رفتی. انگل. سورچران. ضیفن. ( دهار ) ( منتخب اللغات ). کاسه لیس. شولقی. قرواش. ابوصفر. مفت خوار :
بانوی شرق و غرب که چون خوان نهد به بزم
عنقا مگس مثال طفیلی خوان اوست.
خاقانی.
ما زله خوار مائده میر حاجبیم
نعمان روزگار طفیلی خوان ماست.
خاقانی.
کریمان دوست تر دارند مهمان طفیلی را.
صائب.
- طفیلی شراب ؛ واغِل.
- طفیلی طعام ؛ وارِش.

طفیلی. [ طُ ف َ ] ( اِخ ) اصلش از ملوکان جهانشاه پادشاه است. اوقات به بنائی میگذرانید. این بیت از اوست :
در باغ نوشکفته نه آن غنچه گل است
بر چوب کرده گل سر خونین بلبل است.
( تحفه ٔسامی ص 139 ).

طفیلی . [ طُ ف َ ] (اِخ ) اصلش از ملوکان جهانشاه پادشاه است . اوقات به بنائی میگذرانید. این بیت از اوست :
در باغ نوشکفته نه آن غنچه ٔ گل است
بر چوب کرده گل سر خونین بلبل است .

(تحفه ٔسامی ص 139).



طفیلی . [ طُ ف َ /ف ِ ] (ص نسبی ، اِ) مهمان ناخوانده . (دهار). ناخوانده ای که به همراه به مهمان خوانده درآید. آنکه بی دعوت همراه میهمانان درآید. آنکه ناخوانده به مهمانی رود. (منتخب اللغات ). منسوب به طفیل الاعراس یا طفیل العرائس یعنی طفیل بن زلال کوفی که به مهمانیها ناخوانده رفتی . انگل . سورچران . ضیفن . (دهار) (منتخب اللغات ). کاسه لیس . شولقی . قرواش . ابوصفر. مفت خوار :
بانوی شرق و غرب که چون خوان نهد به بزم
عنقا مگس مثال طفیلی ّ خوان اوست .

خاقانی .


ما زله خوار مائده ٔ میر حاجبیم
نعمان روزگار طفیلی خوان ماست .

خاقانی .


کریمان دوست تر دارند مهمان طفیلی را.

صائب .


- طفیلی شراب ؛ واغِل .
- طفیلی طعام ؛ وارِش .

فرهنگ عمید

۱. کسی که ناخوانده همراه شخص مهمان به مهمانی می رود، مهمان ناخوانده.
۲. [مجاز] وابسته به دیگری.
۳. (اسم ) (زیست شناسی ) = انگل

جدول کلمات

مهمان ناخوانده

پیشنهاد کاربران

میانه خور و کناره گرد

میانه خور کناره گرد ؛ یعنی آنکه در میانه مفت می خورد و راست راست می گردد. کنایه است از کسی که تن به هیچ کاری نمی دهد و جز خوردن و بیکار گشتن کاری ندارد. ( از یادداشت مؤلف ) . میانه خور است ( یا ) میانه خورم و کناره گرد. نظیر: کن وسطا و امش جانباً. ( امثال و حکم دهخدا ) .

سربار . . . . . مفتخور . . . . . . انگل . . . .


کلمات دیگر: