کلمه جو
صفحه اصلی

صدم

فارسی به انگلیسی

hundredth

مترادف و متضاد

centesimal (صفت)
صدم، یک صدم، صد قسمتی، صدبرابر

فرهنگ فارسی

( صفت ) از مرتبه صد .
کوفتن

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) به هم کوفتن . ۲ - (مص ل . ) رسیدن کاری سخت .

لغت نامه دهخدا

صدم. [ ص َ ] ( ع مص ) کوفتن. ( منتهی الارب ). بهم باکوفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). یقال : صدم الجدار صدماً؛ اذا ضربه بسده. ( بحر الجواهر ). || زدن چیزی سخت را به چیزی سخت مثل آن. ( منتهی الارب ). || رسیدن کاری بزرگ. ( منتهی الارب ). کاری صعب رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || راندن سخت. ( منتهی الارب ).

صدم. [ ص َ دُ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) صدیک. واقع در مرتبه صد.

صدم . [ ص َ ] (ع مص ) کوفتن . (منتهی الارب ). بهم باکوفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). یقال : صدم الجدار صدماً؛ اذا ضربه بسده . (بحر الجواهر). || زدن چیزی سخت را به چیزی سخت مثل آن . (منتهی الارب ). || رسیدن کاری بزرگ . (منتهی الارب ). کاری صعب رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || راندن سخت . (منتهی الارب ).


صدم . [ ص َ دُ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) صدیک . واقع در مرتبه ٔ صد.


فرهنگ عمید

۱. زدن دو چیز سخت به هم، کوبیدن.
۲. رسیدن کاری سخت و بزرگ.

جدول کلمات

کوفتن

پیشنهاد کاربران

برخورد کرد


کلمات دیگر: