شبکه بندی
فارسی به انگلیسی
reticulation
فارسی به عربی
مشبک
مترادف و متضاد
توری دوزی، شبکه، شبکه بندی، تور سازی
شبکه، شبکه بندی، توری منظم، کار مشبک، شبکه کاری
شبکه بندی
فرهنگ فارسی
تقسیم یک محوطۀ باستانی به شبکهای از مربعات برای ثبت آسانتر پدیدارها و اشیا در هنگام کاوش متـ . شبکهبندی محوطه site grid
فرهنگستان زبان و ادب
{grid layout, grid method, box system, grid planning, grid system} [باستان شناسی] تقسیم یک محوطۀ باستانی به شبکه ای از مربعات برای ثبت آسان تر پدیدارها و اشیا در هنگام کاوش
متـ . شبکه بندی محوطه site grid
جدول کلمات
کانالیزه
کلمات دیگر: