کلمه جو
صفحه اصلی

صرفه جویی کردن

فارسی به انگلیسی

economize, husband, stint, retrench, save, to economize, to save

to economize, to save


economize, husband, stint, retrench, save


فارسی به عربی

اقتصد

مترادف و متضاد

economize (فعل)
صرفه جویی کردن، رعایت اقتصاد کردن

scrounge (فعل)
صرفه جویی کردن

لغت نامه دهخدا

صرفه جوئی کردن. [ ص َ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خرج به اندازه کردن.اقتصاد. رجوع به صرفه جوئی و صرفه نگاه داشتن شود.


کلمات دیگر: