عقده برداشتن. [ ع ُ دَ / دِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) غم یا عقده ٔدل برداشتن. غم و غصه دل از بین بردن :
دوشم از خاک لب او به تبسم برداشت
یک به یک عقده ام از دل به تکلم برداشت.
دوشم از خاک لب او به تبسم برداشت
یک به یک عقده ام از دل به تکلم برداشت.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).